سَرِ کوچه شمار دیدُم ببَخشَی
کَموکِّه اُونجَه وَاستیدُم بِبَخشَی
سلام کِردُم ولی از ته گلو خُو
هوا یخ بُو مِلَرزیدم بِبَخشَی
میو ن ، چادِر بُدَی اما از آخِر
کِلَپّ و لَو شُمار دیدُم ببخشی
شما ،کُفری بُدَی اما چه فَیدَه ؟
مُو تَه دل خومِخَندیدم ببخشی
مِپِندارُم شماهم دل شما مَست
میون کوچه مِرقصیدم ببخشی
به یَکهُو دِر سِرا وا شُد وَویلاه
به قُرعُومرگ خُوردیدم ببخشی
مو از نَه نِه ی شما دلخور نیایم
ولی خَیلِه بترسیدُم ببخشی
هَفَش تا فاشِ جیشتِ وَمُو دادَن
که حالِ خو ر نِفَهمیدم ببخشی
مو وَر دورِخُو مثل پَل پَلیسکِه
هَموجوری مِچَرخیدم ببخشی
مو و اُونو و خاک اِنداز و جارو
سه چارروز وُرمِلَنگیدُم ببخشی
از آخِر هم شما پا پِش گذاشتَی
و گر نه وَا مِجرتیدُم ببخشی
خدا عمرِ بده نَه نِه ی شما رَ
شُمار وَر نه نه بخشیدم ، ببخشی
نظـــــــر یـــادتـــــون نــــــره
یاد ...
امشب تمام خویش را ، در خانه ات جا میکنم
این کهکشان بر هم زنم ، یاد از تو تنها میکنم
در باور خوب خدا ، راهی زنم بر آسمان
وانگه درین دیر مُغان ، فریاد و غوغا میکنم
سوی جمالت چون شوم ، بانگی ز نای خود زنم
تا آنکه در هر بند نی ، من خویش پیدا میکنم
ثبت است در هر دفتری ، بسم رَبِّ العُشاق را
دفتر به هم بر میزنم ، یک اسم بر پا میکنم
چندان ز خود بی خود شوم ، کز آسمان تنگم بوَد
چندان به او وصلی شوم ، یادش چو بَطحا میکنم
دست از سر خود گیرم و سوی بیابان میروم
بر جای یاد روی او ، تندیس بر پا میکنم
چون یاد رو ی خوب تو ، این خانه را برهم زده
امشب تمام خویش را ، در خانه ات جا میکنم
تا با "علی ی " داد زن ، ای یاوران عاشق شوید
گر عاشقی سر میدهی ، معشوقه رسوا میکنم ...
نظـــــــر یـــادتـــــون نــــــره
فضای خانه که از خنده های ما گرم است
چه عاشقانه نفس می کشم ! هوا گرم است
دوباره " دیده امت " ، زل بزن به چشمانی
که از حرارت " من دیده ام تو را " گرم است
بگو دو مرتبه این را که : " دوستت دارم "
دلم هنوز به این جمله شما گرم است
بیا گناه کنیم عشق را . . . نترس ! خدا . .
هزار مشغله دارد ، سر خدا گرم است
من و تو اهل بهشتیم اگر چه می گویند
چهنم از هیجانات ما دو تا گرم است
. . به من نگاه کنی ، شعر تازه می گویم
که در نگاه تو بازار شعرها گرم است .
نجمه زارع
نظـــــــر یـــادتـــــون نــــــره